
با دنبال كردن پياده روها، با فروشدن در روشنايي متروها، با عبور از خيابان هايي كه در آن شهر شكوهمندانه مي درخشيد، بي اندازه رنگ پريده، محقر و فرسوده مي شدم و بعد، با سهمي مفرط كه از اين زوال ناشناس به من مي رسيد، نگاه هايي بيش تر از آن سهمي كه با من بود جلب مي كردم كه از من چيزي مبهم و بي شكل مي ساخت، كه به همان اندازه متظاهر و نمايان به نظر مي رسيد "موريس بلانشو".