۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

جنون روز


با دنبال كردن پياده روها، با فروشدن در روشنايي متروها، با عبور از خيابان هايي كه در آن شهر شكوهمندانه مي درخشيد، بي اندازه رنگ پريده، محقر و فرسوده مي شدم و بعد، با سهمي مفرط كه از اين زوال ناشناس به من مي رسيد، نگاه هايي بيش تر از آن سهمي كه با من بود جلب مي كردم كه از من چيزي مبهم و بي شكل مي ساخت، كه به همان اندازه متظاهر و نمايان به نظر مي رسيد "موريس بلانشو".